جدول جو
جدول جو

معنی حسن حرانی - جستجوی لغت در جدول جو

حسن حرانی
(حَ سَ)
ابن علی بن حسین بن شعبه حرانی حلبی. معاصر شیخ صدوق (متوفی 381 هجری قمری) و استاد شیخ مفید (متوفی 413 هجری قمری). او راست: ’تحف العقول فیماجاء من الحکم و المواعظ عن آل الرسول’ که در 1303 هجری قمری در ایران با منتخب کشف المحجۀ ابن طاوس چاپ شده و سپس در 1380 هجری قمری مجدداً در تهران طبع شده است. رجوع به حرانی و ذریعه ج 3 ص 400 و ج 4 ص 431 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حُ سَ نِ حَرْ را)
ابن محمد بن ابی معشر مودود سلمی جزری مکنی به ابوعروبه محدث مورخ. متولد پس از 320 هجری قمری 835/ میلادی و متوفی در 318 هجری قمری 930/ میلادی او راست: تاریخ الجزیرتین و جز آن. (معجم المؤلفین از سیر النبلاء ج 9 ص 272) (فهرست ابن الندیم ص 230) (تذکره الحفاظ ذهبی ج 2 ص 304) (کشف الظنون) (فهرست ظاهریه) (ایضاح المکنون) (هدیه العارفین ج 1 ص 305)
لغت نامه دهخدا
(حُ نِ رَ)
خوش تدبیری: وی که سلیمانیست بازآید بدین کار و با وی خلعتی باشد از حسن رأی امیرالمؤمنین که مانند آن به هیچ روزگار کس را نبوده است. (تاریخ بیهقی ص 294). کسری گفت: ای بزرجمهر چه هزار کرامات و مراتب که آن را نه از حسن رأی ما بیافتی. (تاریخ بیهقی ص 340). از حسن رأی ما خلقت و ولایت یافتند و بیارامیدند و مقدمی بخدمت درگاه خواهد آمد. (تاریخ بیهقی ص 501). گفت حسن رأی و صدق رعایت پادشاه مرا از مال مستغنی کرده است. (کلیله و دمنه)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ)
ابن قاسم بغدادی مکنی به ابوعلی نحوی ملازم صاحب عباد بود و در پیرامون سال 400 هجری قمری درگذشت. اوراست: ’المبسوط’ در لغت. (هدیهالعارفین ج 1 ص 273)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ حَ سَ)
افندی. او راست: ’تنویرالبرهان’ در شرح البرهان کلنبوی (منطق) که در سال 1295 هجری قمری تألیف کرد و در آستانه بی تاریخ چاپ شده است
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ حَکْ کا)
شاعر آذربایجانی ترک زبان سدۀ سیزدهم. (ذریعه ج 9 ص 251 بنقل از دانشمندان آذربایجان و حدیقه الشعرا)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ دَ)
ابن احمد هداجی مغربی. درگذشتۀ 1006 هجری قمری او راست: شرح صغرای سنوی و شرح کبرا. (هدیه العارفین ج 1 ص 290)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ سَ)
از شعرای آذربایجان است. (دانشمندان آذربایجان بنقل از حدیقه) (ذریعه ج 9 ص 242)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ بَ رَ)
شیخ محمد حسن بحرینی، او راست: رسالۀ مفقودالخبر که شیخ عبدالنبی قزوینی بر آن حاشیه دارد. (ذریعه ج 6 ص 89)
لغت نامه دهخدا
(اَرْ رَ / اَ رَ / اَ)
حسن بن محمد بن الحسن بن یزداد بن مهران. وی از پدر خود محمد بن الحسن و محمد از پدر خویش حسن سماع دارد و حسن از یحیی بن معین روایت کند و از حسن ثانی ابوبکر محمد بن ابراهیم بن المقری روایت آرد. (انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ تِ)
شاعر سدۀ یازدهم و معاصر نصرآبادی بود و در مدرسه ’جده’ اصفهان تحصیل علم میکرد. (ذریعه ج 9 ص 343)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ یِ)
ابن علی بن حسن عاملی. شاعر است و مجموعۀ قصاید دارد که در آن امیر فخرالدین بن معن را ستوده و در سال 1025 هجری قمری درگذشته است. (زرکلی بنقل از خلاصهالاثر ج 2 ص 29) (ذریعه ج 9 ص 239 بنقل از امل الامل)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ حِ)
ابن علی عوض بدری، مکنی به ابوالفضائل ازهری. در مصر به سال 1131 هجری قمری درگذشت. او راست: اجماع الاناس و دیوان و شش کتاب دیگر که در هدیهالعارفین (ج 1 ص 297) یاد شده است
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ حُ سَ)
عبدالوهاب تونسی. مدرس تاریخ در خلدونیه و مدرسه عالی ادب عربی به تونس بود. او راست: 1- بساط العقیق فی حضاره القیروان و شاعرها ابن رشیق چ تونس 1330 هجری قمری در 92 ص. 2- المنتخبات التونسیه للناشه المدرسیه چ التونسیه به سال 1367 ه. ق
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ حَ)
مکنی به ابومحمد. در مکه حدیث میکرد و در سال 242 هجری قمری درگذشت. او راست: ’المسند فی الحدیث’. (هدیهالعارفین ج 1 ص 267)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ حَ)
ابن حمدان تغلبی، مکنی به ابوعلی حمدانی و ناصرالدوله. یکی از امراء حمدانی و از فرزندان حسن بن عبدالله حمدانی است. در مصر بزرگ شد و به سرداری لشکر مستنصر رسید و به دست سران ترک در 465 هجری قمری کشته شد. (اعلام زرکلی چ 1 ص 224 ج 225) (تاریخ گزیده ص 336)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ مَ)
ابن حسین بن حسن خیابانی بغدادی معروف به درویش اشرف. او راست: خمسۀ درویش اشرف. (ذریعه ج 7 ص 259). رجوع به درویش اشرف شود
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ قَ)
از معتمدین حسن صباح اسماعیلی بود. (حبیب السیر)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ گُ)
میر کمال الدین حسن حسینی جرجانی قاضی هرات و شریک نظام الدین امیرعبدالحی است و در زمان خوندمیر مدرسی یکی از صفه های مدرسه سلطانی با وی بود. (رجال حبیب السیر ص 262)
از مقتولین ملاحده در 365 هجری قمری میباشد
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ صَ)
ابن محمد بن حسن بن علی بن عدوی عمری مکنی به ابوالعباس و ملقب به رضی الدین صغانی هندی ساکن بغداد بود (555- 650 هجری قمری) و در بغداد درگذشت. او راست: ’الاحکام’ در فقه حنفی و جز آن که در هدیهالعارفین (ج 1 ص 281) و روضات (ص 222) یاد شده است
لغت نامه دهخدا
(حَسَ نِ عِ)
ابن محمد بن علی، مکنی به ابوعلی حلبی. شاعر. درگذشتۀ 803 هجری قمری او راست: الدرالنفیس و جز آن که در هدیهالعارفین (ج 1 ص 287) آمده است
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ عَفْفا)
ابن عبدالله عثمانی مصری. او راست: ’تذکرهالانام به من تولی مصر فی الاسلام’ که در 965 هجری قمری نگاشته است. (هدیهالعارفین ج 1 ص 210) (کشف الظنون)
لغت نامه دهخدا
(عُ)
حسن بن علی بن سعید عمانی، مکنی به ابومحمد. وی مقری بود و پس از سال 500 ه. ق. ساکن مصر گشت. او راست: 1- المرشد. 2- الوقف و الابتداء. (از معجم المؤلفین از طبقات القراء ابن جزری ج 1 ص 223)
ابن علی بن ابوعقیل محمد شیعی امامی. درگذشتۀ 167 هجری قمری او راست: کتاب ’الکروالفر’، ’التمسک بحبل الرسول’. (روضات ص 167 و 168) (هدیهالعارفین ج 1 ص 265)
لغت نامه دهخدا
ابن سلیمان حرانی. یکی از بلغای عرب است. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(حَرْ را)
مخلدبن یزید، مکنی به ابوالحسن یا ابویحیی. از ثوری و ابن جریج روایت کند. و عبدالحمید بن محمد حرانی از وی روایت کند. در 193 هجری قمری درگذشت. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
نوعی برنج خزری
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مرتعی در منطقه ی آمل
فرهنگ گویش مازندرانی